"کالای ایرانی"
در روایت آمده است که امام علی(علیه السلام)) فرمودند که «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَكُونَ كُفْراً» فقر آدم را به کفر میکشاند، بسیاری از آدمهایی که دزدی میکنند اگر وضع خوبی داشتند، دزدی نمیکردند، رشوه نمیگرفتند، به دنبال کارهای خلاف رفتن به ویژه در مسائل مالی ریشه در فقر و نداری دارد؛ حتی برخی به دلیل بیکاری به سمت مواد مخدر میروند البته رفیق و محیط بد، اهل نماز و عبادت نبودن هم مؤثر است، البته برخی از افراد میتوانند فقر را تحمل کنند، از سوی دیگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در روایتی میفرمایند: «الفَقرُ فَخرِی»: فقر و نداری، افتخار من است. این دو روایت را اینگونه میتوان در نظر داشت که فقری که تحمل شود، مایه افتخار است یعنی به آنچه خدا داده قناعت شود اما از سوی دیگر باید دانست که فقر خطرناک است و همه افراد جامعه نمیتوانند فقر را تحمل کنند؛ ملاحظه میکنید که بیکاری و عدم توانایی بر تأمین زندگی، ازدواجها را به تأخیر انداخته و فساد ایجاد کرده است، خیلی از طلاقها مربوط به این است که مرد بیکار است و یا اینکه زن کار میکند و مرد بیکار است و او نمیخواهد زیر بار زن باشد و از حقوق زن استفاده کند.
طبیعی است که اسلام به موضوع اقتصاد و کار اهمیت بدهد، پیامبر اسلام آن زمانی که مردم فقیر بودند درباره کار و ارزش آن تأکید فراوانی داشتند مردم و مسلمانان را به کار و کوشش وا میداشتند و کار را عبادت میدانستند، در روایتی از آن حضرت میخوانیم که «العِبَادَةُ سَبعُونَ جُزءاً أفضَلُهَا طَلَبُ الحَلالِ»: اگر عبادت 70 قسمت باشد، بهترین قسمت آن، طلب روزی حلال است، پول درآوردن از راه صحیح و تخلف نکردن، از همه عبادات بالاتر است. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) درباره کشاورزی میفرمایند: «مَن وَجَدَ ماءً و تُراباً ثُمَّ افتَقَرَ فَاُبعَدَهُ اللهُ»: اگر کسی آب و خاک داشته باشد و باز اظهار فقر کند(کار نکند) خداوند او را از رحمت خودش دور میسازد. تأکیداتی که ائمه و پیامبر اکرم(ص) درباره مسائل اقتصادی، درآمد و کار داشتند خیلی فراوان است.
تأکید بر مسئله اقتصاد از نظر سیاسی نیز مهم است، کشور برای مستقل بودن، باید خودکفا باشد به ویژه در مسائل ضروری همچون اقتصاد، مهم است که بر روی اجناس چه نوشته شود. در اوایل اسلام، مسلمانان نمیتوانستند سکه بزنند و سکههای رومی در دسترس مردم بود، پارچه نیز در روم تولید میشد، در زمان عبدالملک مروان، روی پارچههایی که از روم میآمد چیزهایی نوشته شده بود که پس از ترجمه، متوجه شدند که در قسمت نقش پارچه، نوشته شده: «خدا، عیسی و روح القدس» همان شعار غلط مسیحیت که شرک است، عبدالملک مروان دستور داد که این پارچه نباید وارد شود و حکومت روم پیام داد که اگر جلوی واردات پارچه رومی گرفته شود از این به بعد روی سکهها به پیامبر اسلام توهین میکنیم، عبدالملک نمیدانست چه کند و درمانده شده بود، از طرفی پارچهها با شعار غیر اسلامی وارد میشد و از سوی دیگر تهدید شد که اگر مانع از واردات پارچه شود به پیامبر اسلام توهین میشود.
علما جمع شدند فکرشان به جایی نرسید، یک نفر گفت که امام محمد باقر(علیه السلام)) میداند که باید چه کرد، ماجرا را برای ایشان تعریف کردند آن حضرت زدن سکه را به آنان آموزش داد - نخستین کسی که دستور زدن سکه در اسلام را صادر کرد، آن حضرت بود - به آنان آب کردن طلا یا نقره و غیره و ساخت قالب را آموزش داد، ایشان گفتند تمام پارچهها باید جمع آوری شود و تمام سکههای رومی به سکههای تولید مسلمانان تبدیل شود و با این اقدام امام باقر(علیه السلام))، ضربه مهمی به اقتصاد روم وارد شد. با این کار دیگر پارچه با شعار کفرآمیز در کشور اسلامی نبود.