شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم ....
رد می کنی شاید پس از زنگ دبستان
طفل کلاس اولی را از خیابان
یا این که دلداری دهی راننده ای را
وقتی شکایت می کند از راهبندان
می آوری تا کوپه کیف مادری را
که ناتوان راهی شده سوی خراسان
شاید صدامان کرده ای با نام کوچک
در غربت یکریز شهری نامسلمان
شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم
که چای می ریزی برای ندبه خوانان
گاهی می اندیشم در این سرما کجایی ؟
شاید کنار آتش یک مرد چوپان
شاید تو را هر جای دنیا دیده باشیم
در زیر باران ، زیر باران ، زیر باران ….
السلام علیک یا فاطمه زهرا سلام الله علیها .....
السلام علیک یا فاطمه زهرا سلام الله علیها …..
کـــــــربلا ......
کــــــربــــــلا ……
رعایت حقوق دیگران
آقا نجف قوچانی ره : ضمن گزارش ماجراهای دوران طلبگی خود در اصفهان می نویسسد :
در این حجره تازه که حجره هامان به هم صل بود از میان طاقچه سوراخ نمودیم و ریسمانی در آن کشیدیم که یک سر ریسمان در حجره رفیق بود و یک سر آن در حجره من . وقت خواب ، آن سر را ریق به پا یا دست خو دمی بست و این سر ریسمان را من به دست خود می بستم که سحر هر کدام زودتر بیدار شویم دیگری را بدون آنکه صدایی بزنیم به توسط همان ریسمان بیدار کنیم که مبادا طلبه ای از صدای ما بیدار شود و راضی نباشد .
سیمای فرزانگان .