"کالای ایرانی" اندر احوالات پیام رسان های داخلی
“کالای ایرانی”
اندر احوالات #پیام رسان های داخلی
مقایسۀ دو مدیر جوان
در این چند سطر به مقایسهای کوتاه میان دو مدیر جوان پرداختهایم؛ «#شهید احمد #متوسلیان» و «محمدجواد #آذریجهرمی». مدیر نخست، فرماندهیِ #سپاه پاوه، مریوان و تیپ 27 #محمد رسولالله (صلی الله علیه و آله وسلم) را در کارنامه مدیریتی خویش دارد و مدیر دوم نیز سمتهای مختلفی داشته و هماکنون #وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات است.
هنگامی که احمد متوسلیان مجروح شده و نیاز به جراحی پیدا میکند، از پزشک معالجِ خود چیز عجیب و شگفتآور میخواهد! او درخواست جراحی بدون بیهوشی دارد، چراکه میترسد در آستانۀ به هوش آمدن، اطلاعات امنیتی را بر زبان بیاورد و عوامل نفوذی دشمن، در بیمارستان حضور داشته باشند و از این اطلاعات آگاه شوند. آری او تا حدی دلواپس درز اطلاعات کشور بود که حاضر بود چنین درد جانفرسایی را تحمل کند.
اما مدیر جوان دیگر که مسئولیت ارتباطات کشور را بر عهده دارد، مانند متوسلیان فکر نمیکند و دلواپس درز اطلاعات نیست. پیامد عملکرد او و امثال او در این وزارتخانه، کار را به جایی رسانده است که هماکنون غالب اطلاعات کشور، به آسانی توسط دشمن سرقت میشود. هرچند که نباید تهمت سرقت به دشمن زد! بلکه انصاف این است که مدیران وزارت ارتباطات با پذیرش زیرساختهای ارتباطیِ دشمن، عملاً اطلاعات کشور را به بیگانگان هدیه میدهند. درز اطلاعات فقط گوشهای از پیامدهای سوءِ مدیریت این وزارتخانه است. هماکنون بخشهای مهمی از زیرساختهای حیاتی کشور در معرض تهدید سایبری قرار دارند. سرویسهای غیربومی و غیراستانداردی که بر خلاف قانون، توسط وزارت ارتباطات در کشور رواج یافتهاند، به هر خانوادۀ ایرانی زخمی وارد کرده است و در حقیقت، مسئولان با گسترش رسانۀ دشمن خواسته یا ناخواسته در حال اجرایی کردن نقشهٔ اندلسی کردنِ ایران اسلامیاند.
میان این دو مدیر، تفاوت از زمین تا آسمان است؛ یکی از این دو مدیر، برای رفع احتمال درز اطلاعات، سختی طاقتفرسای جراحیِ بدون بیهوشی را به جان میخرد! اما آن دیگری، نه برای رفع احتمال، بلکه برای جلوگیری از درز مسلّم اطلاعات نیز حاضر نیست به وظایف قانونی خویش عمل کند. مردم این توقع را ندارند که وزیر جوان دردی جانکاه را بر خود هموار سازد یا مثلاً از درآمد خویش صرف نظر کند، مردم فقط انتظار دارند وزارت ارتباطات با بخش اندکی از سود هزاران میلیاردی که به یُمن خریدوفروش انحصاری پهنای باند خارجی به دست میآورد، سرویسهای بومی و استاندارد را برایشان فراهم کند، اما این وزارتخانه هماکنون نقشی بیشتر از دلالِ وارداتچی برای امثال #تلگرام، #توییتر، #یوتیوب و… ندارد.
«#متوسلیان»! جای تو خالی است که به ندای رهبر لبیک گویی و با حرکتی جهادی، قلههای مجازی را همانند قلههای حقیقی یکی پس از دیگری فتح نمایی و کشورت را از استعمار در فضای مجازی برهانی و دشمن را از فضای مجازی کشور بیرون برانی؛ همچنانکه از پاوه و مریوان و خوزستان بیرون راندی! کاش تو و همتت، همچنان میبودید تا خداوند به سبب آن همتِ پولادین، خرمشهر مجازی را نیز آزاد میکرد.
"کالای ایرانی" فتاوای امام خمینی در مورد منع استفاده از کالای خارجی
# کالای_ایرانی ، فتاوای امام خمینی در مورد منع استفاده از کالای خارجی
️ «اگر در روابط #تجاری با اجانب، خوف آن باشد که به #بازار_مسلمانان صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت اقتصادی و تجاری مسلمانان شود، قطع اینگونه روابط واجب و این نحوه تجارت حرام است.»
«اگر به واسطه توسعه نفوذ #سیاسی یا #اقتصادی و #تجاری اجانب، خوف آن باشد که تسلط بر بلاد مسلمین پیدا کنند، واجب است بر مسلمانان، دفاع به هر نحو که ممکن است، و قطع ایادی اجانب. چه عمال داخلی باشند، یا خارجی.»
«اگر #عقد_رابطه چه سیاسی و چه #تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست اینگونه رابطه و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه، به هر نحو ممکن است»
"کالای ایرانی " #خودکار_ایرانی
“کالای ایرانی”
رهبر انقلاب در دیدار 20 خرداد با اساتید دانشگاه، در حال استفاده از #خودکار_ایرانی
آشی برات بپزم که یک وجب روغن روش باشه ...
“آشی برات بپزم که یک وجب روغن روش باشه…!
ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد. رجال مملکت هم برای تهیه آش جمع می شدند و هر یک کاری انجام می دادند. خلاصه هر کس برای تملق وتقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود. خود شاه هم بالای ایوان می نشست و قلیان می کشید و از بالا نظاره گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه در پایان کار دستور می داد به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او می بایست کاسه آن را از اشرفی و سکه پر کند و به دربار پس بفرستد…!
کسانی را که خیلی می خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می ریختند. واضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آن که مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب روغن رویش ریخته شده دریافت می کرد حسابی بدبخت می شد.
به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی با یکی از اعیان یا وزرا دعوایش می شد به او می گفت بسیار خوب بهت حالی می کنم دنیا دست کیه… آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد…!