#خبر_مدرسه_زینبیه_ایرانشهر_محکومیت_تحریم_سپاه
#خبر_مدرسه_زینبیه_ایرانشهر_محکومیت_تحریم_سپاه
مدرسه علمیه زینبیه ایرانشهر #تحریم #سپاه #پاسداران #انقلاب #اسلامی را محکوم می کند و به نکات ذیل توجه همه را جلب می کند :
اگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نبود القاعده ، داعش و بقیه گروه های تروریستی که توسط ایالات متحده تشکیل شده بودند امروزه بر کل منطقه مسلط شده بودند و یا اینکه طرح ایالات متحده برای تجزیه منطقه به نتیجه رسیده بود یا اینکه جنگ کل منطقه را فرا گرفته بود.
اگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نبود حتی شاید تا به حال همپیمانان ایالات متحده ایران را نیز تجزیه کرده بودند و یا اینکه ایران را وارد یک جنگ داخلی بی پایان کرده بودند.
اگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نبود شاید تا به حال اسرائیل و یا ایالات محده و یا عربستان سعودی و یا… چندین بار ایران را بمباران کرده بودند وتاسیسات زیر بنایی ایران را نابود نموده بودند.
اگر سپاه پاسداران نبود احتمالا همه سیاست های ایالات متحده در منطقه به فرجام رسیده بود.
اگر سپاه پاسداران نبود احتمالا عراق #صدام حسین ایران را گرفته بود و امروزه ایرانی ها زیر سلطه #عراق بودند.
اگر سپاه نبود احتمالا #اسرائیل آرامش داشت و #نیل تا #فرات را تا به حال تصرف کرده بود و اسرائیل اولین شکست تاریخی خود را تجربه نکرده بود.
اگر سپاه نبود #نیروی دریایی #آمریکا نیاز نداشت تا با دلهره از تنگه هرمز رد شود.
اگر سپاه نبود احتمالا تحریم های آمریکا بر علیه ایران نتیجه می داد و امروزه اقتصاد ایران از هم پاشیده بود.
اگر سپاه نبود چه کارهایی بود که آمریکا می توانست انجام دهد ولی موفق نشده انجام دهد.
و در آخر :
سپاه پاره تن ایران اسلامی است و جزء جدایی ناپذیر انقلاب اسلامی است .
#تقویم_شیعه
#تقویم_شیعه
امام صادق علیه السلام:
همین باد، اگر چند روزی نوزد همه چیز فاسد و متلاشی می شود
الاحتجاج، جلد 2، صفحه 230
20 محرّم ـ دفن بدن جُوْن در کربلا
#تقویم_شیعه 20 محرّم
1 ـ دفن بدن جُوْن در کربلا
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. (1)
جُون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکّه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.
حضرت فرمودند :
در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی ! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جون خود را به قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید گفت :
ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم ؟
جون با خود فکر کرد :
من کجا و این خاندان کجا ؟!
لذا عرضه داشت :
آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.
جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند.
هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود :
«اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب رِیحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام : بار الها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید.
چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منوّر و بویش معطّر بود. (2)
منابع :
1. بحار الأنوار : ج 45، ص 22، 71. و … .
2. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 115.
20 محرّم ـ دفن بدن جُوْن در کربلا
#تقویم_شیعه 20 محرّم
1 ـ دفن بدن جُوْن در کربلا
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. (1)
جُون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکّه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.
حضرت فرمودند :
در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی ! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جون خود را به قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید گفت :
ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم ؟
جون با خود فکر کرد :
من کجا و این خاندان کجا ؟!
لذا عرضه داشت :
آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.
جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند.
هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود :
«اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب رِیحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام : بار الها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید.
چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منوّر و بویش معطّر بود. (2)
منابع :
1. بحار الأنوار : ج 45، ص 22، 71. و … .
2. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 115.